۸ پارت ۱۰
شوگا ویو
همینجوری داشتم با ا٫ت صحبت میکردم که دیدم اعضا تمرینشون تموم شده
(بچه ها اعضا با هم دیگه کره ای حرف میزنن و زمانی که دارن با ا٫ت صحبت میکنن نامجون برای ا٫ت و اعضا ترجمه میکنه)
نامجون: سلام
ا٫ت: سلام خسته نباشید (لبخند)
نامجون: خیلی ممنونم (لبخند)
تهیونگ: بچه ها من دیگه طاقت ندارم باید بهش بگیم دوست دارم زود تر پیشمون باشه
جین: نگو که بهش حس پیدا کردی؟
تهیونگ: خوووب......
جیمین: منم بهش حس دارم (نارحت)
کوک: منم (ناراحت)
جیهوپ: منم (ناراحت)
شوگا: یجورایی منم آره (ناراحت)
نامجون: دروغ چرا منم همینطور (ناراحت)
جین: منم (ناراحت)
ا٫ت ویو
اینا همینجوری داشتن با همدیگه صحبت میکردن ولی چون کره ای بود من نمیفهمیدم نمیدونم چی میگفتن ولی یه دفعه همشون انگار خیلی ناراحت شدن
به نامجون اشاره کردم و ازش پرسیدم چی شده؟
نامجون: نگران نباش چیزی نیست بچه ها یکم خستن😊
ا٫ت: میخواین براتون شربط درست کنم که خستگیتون در بره؟
نامجون: نه خودتو تو ظهمت ننداز
ا٫ت: میتونید برای جبران اون غذای خوشمزه که برام درست در نظر بگیرید (مهربون)
نامجون: (😂😂) باشه خیلی ممنون
ا٫ت: این شد همیشه بخند
(ا٫ت رفت شربط درست کنه)
ذهن نامجون: اینو که گفت انگار قلبم تند تر میتپید خیلی مهربونه واقعا عاشقشم
جیمین ویو
ا٫ت اومد یه چیزی به نامجون گفت همینجوری حرف میزدن که نمیدونم ا٫ت چی به نامجون گفت ولی وقتی رفت نامجون نیشش باز شد خیلی غیرتی شدم تصمیم گرفتم برم پیش ا٫ت و یکم باهاش وقت بگزرونم
جیمین: داشت آشپزی مکرد رفتم از پشت بغلش کردم کههههه
.....................................................................
خماری😁
منتظر پارت بعد باشید
میدونید دوستون دارم
بای👋🏻😘
همینجوری داشتم با ا٫ت صحبت میکردم که دیدم اعضا تمرینشون تموم شده
(بچه ها اعضا با هم دیگه کره ای حرف میزنن و زمانی که دارن با ا٫ت صحبت میکنن نامجون برای ا٫ت و اعضا ترجمه میکنه)
نامجون: سلام
ا٫ت: سلام خسته نباشید (لبخند)
نامجون: خیلی ممنونم (لبخند)
تهیونگ: بچه ها من دیگه طاقت ندارم باید بهش بگیم دوست دارم زود تر پیشمون باشه
جین: نگو که بهش حس پیدا کردی؟
تهیونگ: خوووب......
جیمین: منم بهش حس دارم (نارحت)
کوک: منم (ناراحت)
جیهوپ: منم (ناراحت)
شوگا: یجورایی منم آره (ناراحت)
نامجون: دروغ چرا منم همینطور (ناراحت)
جین: منم (ناراحت)
ا٫ت ویو
اینا همینجوری داشتن با همدیگه صحبت میکردن ولی چون کره ای بود من نمیفهمیدم نمیدونم چی میگفتن ولی یه دفعه همشون انگار خیلی ناراحت شدن
به نامجون اشاره کردم و ازش پرسیدم چی شده؟
نامجون: نگران نباش چیزی نیست بچه ها یکم خستن😊
ا٫ت: میخواین براتون شربط درست کنم که خستگیتون در بره؟
نامجون: نه خودتو تو ظهمت ننداز
ا٫ت: میتونید برای جبران اون غذای خوشمزه که برام درست در نظر بگیرید (مهربون)
نامجون: (😂😂) باشه خیلی ممنون
ا٫ت: این شد همیشه بخند
(ا٫ت رفت شربط درست کنه)
ذهن نامجون: اینو که گفت انگار قلبم تند تر میتپید خیلی مهربونه واقعا عاشقشم
جیمین ویو
ا٫ت اومد یه چیزی به نامجون گفت همینجوری حرف میزدن که نمیدونم ا٫ت چی به نامجون گفت ولی وقتی رفت نامجون نیشش باز شد خیلی غیرتی شدم تصمیم گرفتم برم پیش ا٫ت و یکم باهاش وقت بگزرونم
جیمین: داشت آشپزی مکرد رفتم از پشت بغلش کردم کههههه
.....................................................................
خماری😁
منتظر پارت بعد باشید
میدونید دوستون دارم
بای👋🏻😘
- ۹.۵k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط